Thursday, December 20, 2012

وکیل هم تایید کرد: خانواده ستار بهشتی را “به زور” به دفترخانه برده و رضایت گرفته‌اند

org-z1355792969b0497f23377fb08d6836dbe6df4efa9c6a6710e8.jpgدادستان کل کشور در سخنان تازه ی خود در خصوص پرونده قتل ستار بهشتی با اشاره ی خود به اینکه “با فرض ادعای گرفتن رضایت از مادر ستار بهشتی نوع مجازات از جنبه خصوصی مهم است” خواسته یا ناخواسته تداعی کننده پرونده کوی دانشگاه و داستان ریش تراش شد. سخنی که نگرانی ها در مورد تحریف پرونده قتل ستار بهشتی از مسیر اصلی خود را که در دستگاه قضا مسبوق به سابقه است، افزایش داده است.

در عین حال البته همین که این بار مسئولان امر با انکار کل موضوع، در پی خاتمه دادن به ماجرا در افکار عمومی و دستگاه قضایی نیستند، مانند واکنش هایی که در موارد هدی صابر و هاله سحابی شاهد آن بودیم، جای این امید را باقی می گذارد که عمل به قانون و پیگیری امور بر اساس عدالت، جدی تر گرفته شود.

اعتراف دادستان چیست؟

به گزارش کلمه، غلامحسین محسنی اژه ای در نشست خبری خود گفته است: “با فرض ادعای گرفتن رضایت از مادر ستار بهشتی نوع مجازات از جنبه خصوصی مهم است.” به تعبیری دیگر معنای سخنان او این است که مسیری که دستگاه قضایی در مورد پرونده ستار بهشتی قرار است دنبال کند به این منوال خواهد بود که جنبه جنایی پرونده را منتفی کرده و قرار مجرمیت را بر مبنای اتهام قتل کنار بگذارند که از هم اکنون می توان صدور یک کیفرخواست صوری را برای آن پیش بینی کرد.

همزمان با سخنان آقای دادستان، گیتی پورفاضل وکیل خانواده ستار بهشتی اعلام کرده که دو روز بعد از این که ستار را دفن کردند خانواده او را به زور به دفترخانه برده و رضایتی از مادر گرفتند که با آن رضایت پلیس فتا را از اتفاقی که افتاده مبرا کردند.

او در گفت و گوی خود با رادیو فردا با بیان اینکه متن رضایت‌نامه را ندیده‌، افزوده است: به این صورت که شنیدم از بازپرس که ایشان هیچ ادعایی نسبت به این پرونده ندارد.

گیتی پورفاضل می گوید: ادعا کرده ام که چون هنوز قاتل مشخص نشده بوده و حتما رضایت باید در مورد آن شخص مجرم یا شخص قاتل باشد که بتواند تخفیفی در جرمش داده شود، بنابراین این یک رضایت کلی است که ارزش قانونی ندارد.

پیش از این خانم گوهر عشقی مادر ستار بهشتی در گفت و گویی با دویچه وله گفته بود: مرا با قاتلان ستار روبه‌رو کردند و گفتند اگر رضایت ندهی دخترت را بازداشت می‌کنیم. او گفته بود: نمی‌خواستم داغ دیگری روی سینه من بماند. من با تهدید امضا کردم. مدام من را تهدید کردند و من مجبور شدم امضا کنم.


No comments:

Post a Comment